لطیفه !
سلام بچه ها ....
امیدواریم تابستون تا اینجاش بهتون خوش گذشته باشه !
در زیر یک سری لطیفه های باحال هست که به جای طنز و منز ، توی قسمت خانه گذاشته شده ! ( بدون هیچ دلیل خاصی ! :-| )
-----------------------------------------------------------------------------------
71- یه دفعه یه آفتاب پرست میره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " میکنه
------------------------
72- یکی ماشینش تو برف گیر میکنه زنجیر نداشته ، سینه میزنه
-------------------
73- یکی میره رستوران، گارسونه میخواسته بزارتش سر کار
میگه: غذای امروز «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است!
طرف میگه : «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟
-----------------------
74- به یه فضوله میگن : اگه نصف دنیا رو بهت بدن دست از فضولی بر می داری ؟
میگه اون نصف دیگه رو به کی میدین ؟
-------------------------
75- یکی میره تو صف نونوایی، شاطر میگه: نون تا اینجا بیشتر نمیرسه، بقیه برن.
طرف میگه: ببخشید اگه میشه جمعتر وایسین نون به ما هم برسه
--------------------------
76- یکی زنگ میزنه پلیس میگه : آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده ماشینمو دزدیدن!
پلیس میگه : برو صندلی جلو بشین
---------------------------
77- مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم
----------------------------------
78- معلم:احمد مشقت را نوشته ای؟
احمد:فقط یک صفحه اش مانده آقا.
معلم:مگه چند صفحه بود؟
احمد:یک صفحه آقا!
-----------------------------
79- یکی تو خیابون میزنه ﺗﻮ ﮔﻮﺵِیکی دیگه
طرف ﻣﻴﮕﻪ : عمدی زدی؟
یارو ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﺭﻩ
طرف ﻣﻴﮕﻪ : شانس آوردی
ً چون من با کسی شوخی ندارم!!
------------------------------
80- معلم : انواع دندان ها را اسم ببر.
شاگرد: نوک زبانم است؛ شما فقط اولی اش را بگویید.
معلّم: آسیا....
شاگرد: یادم افتاد؛ آسیا، آفریفا، اروپا و ...
-----------------------------------------------
81- احمد: شنیدی که محمود را گرفتند؟
اصغر: نه، برای چی؟
احمد: آخه داشت می افتاد.
-------------------------------------
82- اوّلی: ببخشید ساعت چند است؟
دوّمی: ساعتم خوابیده است!
اوّلی: پس بیدارش نکن؛ از یک نفر دیگر می پرسم!
-------------------------------
83- معلّم : کدام حیوان است که به انسان علاقه ی زیادی دارد؟
دانش آموز: اجازه آقا؟ گرگ گرسنه!
---------------------------------
84- اولی: نمی دانم چرا ریش های من سفید شده است اما موهایم مشکی است؟
دومی: برای اینکه تو از چانه ات بیش تر کار کشیده ای تا مغزت
-------------------------------
85- از آقا کلاغه می پرسند: اسمت چیست؟
کلاغه گفت: طوطی.
پرسیدند: پس چرا رنگت سیاه است؟
گفت: آخه توی زغال فروشی کار می کنم.
------------------------------
86- ازیکی پرسیدند: تولدت کی می شه؟
گفت: این سه شنبه نه، پنج شنبه ی دیگه.
---------------------------
87- سخنران: ببخشید که زیاد صحبت کردم. آخر من ساعت ندارم.
یکی از مهمان ها: بی انصاف، ساعت نداری تقویم که داری.
----------------------------------
88- معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند.
همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟
دانش آموز جواب داد:نوشته ام!
معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!
-----------------------------------------------------------------------------
89- معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.
رضا: علی با حسین به پارک رفتند.
معلم: پس محمد کجاست؟
رضا: محمد خواب موند، نیومد!
------------------------------------------
90- به یکی میگن یه جمله بساز توش چایی باشه
میگه : قوری